هر انچه نباید در ذهنم بماند

شماره8

دیروز رفتم خونه پدریم، توی ماشین از شوهرم پرسیدم برم بازار؟ گفت برو. خواهرم صبح نیومد و بعد از ظهر اومدش. قرار بود بریم بازار که نرفتیم. انگاری با شوهرش بحثش شده بود بی اعصاب بود اما به رو نیاورد. خلاصه شب که شوهرم اومد دنبالم، تا در ماشین رو باز کردم و خودم سلام کردم، از طرف هدیه هم با لحن بچگانه سلام کردم، تقریبا شبیه همیشه.

پرسید کجا رفتی؟ با خنده گفتم: چرا وقتی تو راضی نباشی هیچی برا من درست نمیشه؟ همون اول که گفتی نه، نشد بریم امرزو. خواهرم بی حال بود نرفتیم.

خلاصه کلی با خنده گفتم که انگار خدا هم میخواد تو حاکم خونه باشی!


حالا اصل ماجرا این بود که یکی از اقوام اومد عصر اونجا و نشد بریم ولی من اینطوری گفتم. اینم فقط به خاطر اینکه بازم بهش بگم تو حاکمی!!!!


خلاصه خوب بود دیروز، خدا رو شکر :)

۷ ۱
ـــــAfsar ـــــ
۰۸ شهریور ۱۶:۱۴
خداروشکر

پاسخ :

سپاس ^^
معصـومــــــه پــورابـراهیـــم
۰۸ شهریور ۱۷:۵۳
چقدرقشنگ پیش بردی داستانو.
میدونی چیه،وقتی فکر میکنم جهاد زن شوهرداریشه، با خودم میگم همه اینا وقتی از نظر خدا هم تایید میشه،وقتی باعث توجه ویژه خداهم میشه،پس فقط به نفع زندگی دنیاییم نیست،دارم توشه آخرت هم جمع میکنم.کاش یه جایی که واقعا خسته میشیم از طرف مقابلمون، فقط واسه نگاه ویژه خدا تلاش کنیم.
اجرمون با خدا:)

پاسخ :

اوهوم
این کامنت عالی بود. یادآو.ری بعضی چیزا خیلی خوبه ^^ سپاااااااااااااااس

انشاالله ;)
کمی خلوت گزیده!
۰۸ شهریور ۱۸:۰۱
خداروشکر... خیلی خوب گفتی...

پاسخ :

سیاست :|
Suzume Sama
۰۸ شهریور ۲۰:۰۴
نگاه مثبت ک داشته باشید زندگیتون هم سعی میکنه شیرین بشه:)

پاسخ :

ممکنه! :)
عطار کوچولو
۱۰ شهریور ۱۳:۲۲
سیاست ورزی "ظریف"انه...
 :)

پاسخ :

چه کامنت "ظریف"انه ای:))
Poker Face
۱۴ شهریور ۱۵:۴۷
خداروشکر:))
دیدن رابطه های خوب لذت بخشه:))

پاسخ :

ممنونم :)
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
یک زن از اهالی ایران زمین، متولد سال هزار و سیصد و هفتاد خورشیدی، متاهل، دارای یک فرزند به اسم هدیه،
باشد که در این دیار هزار رنگ مجازی، دلی سبک کنم از غم...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان