هر انچه نباید در ذهنم بماند

شماره16

نیما مسافرته، تا یک ساعت یک ساعت و نیم دیگه میاد. دیروز رفت. یه مسافرت کاری. دیروز چند دقیقه ای فکر میکردم خدایا هنوزم مثل قبل میتونم بهش بگم عشقم؟ اگه بگم عشقم هست یا دروغه؟ وقتی نگاش میکنم انگار که یه ادم عادیه تو زندیگم. مثل پدر مادر که حق انتخابی نداری و تو زندگیت اجبارن، انگار شوهر من هم تو زندگیم اجباره. مثل خواهر و برادر که تو زندگیت هستن، انگار زاده شده که تو زندگیم باشه.  دیگه اون عشق اول نیست تو قلب زخمی شده ام :( شاید خودش هم نمیدونه چه بلاهایی سر روحم اورده تو زندگی، میدونم واقعا نمیخواسته این حجم از اذیت رو بهم تحمیل کنه اما دیگه فرقی هم نمیکنه. فقط الان تمام تلاشم رو میکنم که از اینی که هست بدتر نشه. یا اگه میشه بهترش کنم.


+قصدم بی حرمت کردن پدر مادر و خواهر برادر نبود، فقط از نظر انتخابی نبودن گفتم.


۵ ۱
خانومی ...
۲۲ شهریور ۱۱:۲۸
بعضی وقتها آدم حس میکنه که شریک زندگیش رو مثل قبل دوست نداره ولی بعد درست میشه 
انشالله دلت همیشه آروم و سرت سلامت باشه عزیزم

پاسخ :

اره :)
کمی خلوت گزیده!
۲۲ شهریور ۱۷:۱۳
ببین نباید توقع داشته باشی مثل اول باشه شوقت...
اولش یه شوقی هست که کمتر کسایی می تونن همیشه اونو تازه نگه دارن...
بهش بگو... حتی اگر حس می کنی دروغه بگو... چون گفتنت هم روی اون اثر میذاره هم روی خودت...
زندگی مشترک انقدر ارزش داره که حتی اگر اون علاقه ی شدیده زنده نمونه، آدم برای فقط انسی که هست، کلی هزینه کنه تا این انس از بین نره...

پاسخ :

همین کار رو میکنم عزیزم. همیشه بهش ابراز علاقه میکنم، تازگی ها اونم داره یاد میگیره بعضی از حرف های خودم رو تو بعضی موقعیت ها بهم میزنه. ولی یه ترسی هست همیشه. همیشه میگم نکنه علاقه نیما هم الکیه؟؟ :(
کمی خلوت گزیده!
۲۳ شهریور ۰۰:۴۷
نه نه...
اولا این وسوسه ی شیطانه که فک کنی نکنه اونم آره...
بعدم مطمئن باش علاقه ی خودتم الکی نیست... ناراحتی های بینتون نمیگذاره متوجه بشی، اما مطمئن باش تو هم دوستش داری... اینو وقتی می فهمی که مشکلی خدای نکرده براش پیش بیاد و جونش تو خطر بیفته مثلا... یا یه شرایط خاص این مدلی... یا یه دوری طولانی...
اصلا امکان نداره انس محبت نیاره...
کمی خلوت گزیده!
۲۳ شهریور ۰۰:۴۸
نه نه...
اولا این وسوسه ی شیطانه که فک کنی نکنه اونم آره...
بعدم مطمئن باش علاقه ی خودتم الکی نیست... ناراحتی های بینتون نمیگذاره متوجه بشی، اما مطمئن باش تو هم دوستش داری... اینو وقتی می فهمی که مشکلی خدای نکرده براش پیش بیاد و جونش تو خطر بیفته مثلا... یا یه شرایط خاص این مدلی... یا یه دوری طولانی...
اصلا امکان نداره انس محبت نیاره...
کافه نشین
۲۳ شهریور ۰۲:۴۴
آدمها هیچوقت راحت نیستند و هزاران مقصد ثالث هم آرومشون نمیکنه. بدا که خودشون، تنها حیرونند و می دوند و نمی دانند.
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
یک زن از اهالی ایران زمین، متولد سال هزار و سیصد و هفتاد خورشیدی، متاهل، دارای یک فرزند به اسم هدیه،
باشد که در این دیار هزار رنگ مجازی، دلی سبک کنم از غم...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان