از شماها که میایید میخونید و نظر های محبت آمیز برام مینویسید سپاسگذارم.
راستش نیما چند وقته خیلی عوض شده. نه تغییر مثبت که بر عکس. خیلی بهم برمیگرده، بداخلاقه، سرد و بی احساسه، نمیخوام فکر کنم پای یکی دیگه در میونه، نیما وفاداره. وفاداره؟ نمیدونم! من میخوام اینجوری فکر کنم. بازم صبر میکنم. هفته دیگه قراره هدیه رو از شیر بگیرم، میدونم قراره خیلی سختی بکشم اما بعدش میرم دکتر میگم برام قرص بنویس که باردار نشم. فعلا این اولویته، باید خیالم راحت باشه که بچه دیگه ای نمیاد و اونوقت با آرامش خاطر به حل مشکلات فعلی مشغول بشم.
مادر نیما یه شماره بهم داد گفت زنگ بزن به آقایی هست از اینا که دعا مینویسند. بگو مشکل چیه گفتم نیما علاوه بر سرد بودن چند وقته یکی دیگه شده و خیلی بداخلاقه گفت شاید کسی براتون جادو کرده. چه میدونم والا! شماها این چیز ها رو قبول دارین؟